غریبه ی معروف پارت سوم=]

خب کیوتام میشه لطفا اول اون بالا رو بخونید پلیییز؟🥺🙏❤ حالا بریم سراغ داستانمون:)

زد زیر خنده و گفت: مشخصھ😂 خندیدم و چیزی نگفتم رفتم توی اتاقی کھ بھم داده بود و وارد حموم شدم یھ دوش گرفتم و حولھ رو دورم پیچیدم بیرون اومدم و فھمیدم کھ بدبخت شدم من کھ لباس نداشتم کشوی کمدی کھ توی اتاق بود رو کشیدم و خداروشکر توش پر لباس بود یھ شلوار گرمکن با یھ تیشرت سفید کھ روش بھ کره ای چیزی نوشتھ بود برداشتم و پوشیدم از اتاق خارج شدم کھ دیدم یھ جعبھ پیتزا با یھ نوشابھ دستشھ و داره با پا درو میبنده ذوق مرگ شدم و با نیش باز نگاھش کردم -من نمیخوام بھ مھمونم بد بگذره پشت میز نشستم و مشغول خوردن شدم مثل قحطی زده ھا میخوردم و اونم با خنده نگاھم میکرد😐

سری تکون داد و روی مبل نشست و مشغول تلویزیون دیدن شد غذام رو کھ خوردم خواستم برم توی اتاق کھ مثل فنر پرید جلوم و با دقت بھ تیشرتم نگاه کرد و گفت: این لباس من نیست؟ قیافھ مو مظلوم کردم و گفتم: اھوم -این لباس مورد علاقھ ی منھ کی گفت بپوشیش؟! +خب حالا چیشده مگھ، لباس نداشتم خب با دست بھ لکھ ی سسی کھ روی تیشرتش ریختھ بود اشاره کرد و با لحن با مزه ای گفت: واااای ببین چھ گندی زدی بھش +نگران نباش خودم میشورم -نھ باید ضد عفونیش کنم دھن کجی بھش کردم کھ از پر رویی من تعجب کرد😐 موقع خواب کھ شد رفت توی اتاقش و من روی مبل خوابیدم

وسطای شب از صدای رعد برق از خواب پریدم و جیغ کوتاھی کشیدم کھ باعث شد از اتاقش بیرون بیاد از قیافھ اش معلوم بود کھ داشتھ کار میکرده و نخوابیده با نفس تنگی گفتم:از....از رعد و برق میترسم و بعد زدم زیر گریھ -چرا دستات یخ کرده ؟حتما فشارت افتاده دوباره دراز کشیدم و چند دقیقھ بعد با یھ لیوان آب اومد و گفت: این آب رو بخور حالتو بھتر میکنھ با گریھ گفتم: نمیخوام،من چقدر بد شانسم آخھ اون از چمدونم اون از دوربینم اینم از الان کھ اومدم خونھ ی یھ پسر غریبھ یھ ابروش رو داد بالا و گفت:اگھ ناراحتی میتونی بری بعد بی تفاوت ادامھ داد:دیگھ معلومھ خوب شدی من دیگھ میرم میخوابم لطفا دیگھ جیغ نزن

اومد بره کھ دوباره رعد و برق زد بی اختیار دستشو گرفتم و گفتم میشھ ھمینجا بخوابی تعجب کرد:چرا؟ +چون من از این رعد و برق لعنتی میترسم -بگیر بخواب نترس صورتمو مظلوم کردم کھ خندش گرفت: باشھ روی مبل کناری دراز کشید خوابم نمیبرد و ھی وول میخوردم و مبل ھی صدا میداد اعصابش خورد شد و گفت: انقدر وول نخور نمیتونم بخوابم +میشھ اون آھنگی کھ توی فرودگاه گوش میدادی رو بذاری لطفا چیزی نگفت بھ چشمای گربھ ایش خیره شدم و گفتم: خیلی خسیسی و پشتمو بھش کردم بعد چند ثانیھ صدای آھنگ بلند شد

از تعجب خشکم زد بلند شدم نشستم و فقط خیره شدم بھش و احساس کردم دلم داره براش میره روی مبل نشستھ بود و داشت میخوند ھمون اھنگ با ھمون صدای آسمانی از تعجب یادم رفتھ بود کھ تا چند دقیقھ پیش داشتم گریھ میکردم با اشتیاق بھ آھنگ گوش کردم تا تموم شد کنارش نشستم و گفتم: ذوق کرده بودم بلند شدم و بی وقفھ میخندیدم مثل دیوونھ ھا داد میزدم:پس من الان تو خونھ ی یھ خوانندم رفتم جلوی عکس گروھی وایستادم پس این گروه خوانندگیتونھ اسم زیر عکس رو خوندم: بی...بی تی اس

این اسم گروھتونھ؟ با سر تایید کرد گوشیم رو برداشتم و بی تی اس رو سرچ کردم یک عالمھ فیلم و عکس آورد داد زدم: وای ببین عکست اینجاست گوشی جلوش گرفتم و گفتم ببین اینا ھم ھست +این دیگھ چیھ؟ فیلم مسخره بازی و عکس لخت از جیمین او... جیمین اوپا رو بھش گفتم: کدومتون جیمین ھستین سریع بلند شد کھ گوشی رو ازم بگیره جیغ زدم و فرار کردم -اون گوشی رو بده بھ من خندیدم و گفتم: نمیدم🤣 دنبالم اومد و گفت: شوخی نمیکنم بده

خب لاوام این پارت هم تموم شد امید وارم خووشتون امده باشه 🙃🌈 لطفا اون قلب سفید پایینو قرمز کنید پلیییز🥺❤ و نظراتتون هم فراموش نشه لطفا بگید داستانم رو ادامه بدم یا ن؟💕 فالو=فالو:)